- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا که دل ز غمت خون و دیده پر خون است ببین ز دیده پر خون که حال دل چون است
2 نبود عاشق لیلی بغیر یک مجنون تو را به هر سر مویی هزار مجنون است
3 مرا که حال دگرگون شد از کشاکش هجر عجب مدار اگر اشک من جگرگون است
4 سخن ز حد مبر ای محتسب که مستی من نه از پیاله خورشید و خم گردون است
5 بریخت شوق تو خون دلم ز دیده بلی رود شراب ز سر چون ز ساغر افزون است
6 چه سان روم ره معنی که خون گرفته دلم خراب صورت مطبوع و شکل موزون است
7 به عشق طعنه جامی مزن که عاشق را عنان دل ز کف اختیار بیرون است