بیا که غمزه مستت به از جهان ملک خاتون غزل 252

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

بیا که غمزه مستت به عین دلدوزیست

1 بیا که غمزه مستت به عین دلدوزیست جمال روی تو در غایت دلفروزیست

2 به حسرت شب وصل تو ای بت سرکش چو شمع خاطر من در کمال جان سوزیست

3 مرا ز هجر تو بر لب رسید جان عزیز چه چاره دولت وصل تو تا که را روزیست

4 هرآنکه صبح رخت را به چشم سر دیدست یقین بدان صنما کان نشان فیروزیست

5 جهان بگو ز چه خرّم شود چو باغ بهشت ز من بپرس که گویم ز باد نوروزیست

6 مراست داعیه ی وصلت ای صنم روزی گمان مبر صنما کان به عشق امروزیست

عکس نوشته
کامنت
comment