-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا که بی رخ خوبت مرا به دل بارست ببین که دیده ز هجر رخ تو خون بارست
2 بخور ز لطف غم حال ما که بد نبود اگرچه در دو جهانت چو بنده بسیارست
3 اگر به پرسش مسکین قدم نهی روزی بیا که جان و دل و دیده جمله ایثارست
4 مرا نه خواب و قرار و نه صبر و نه آرام بتر که جور و جفای بتم به سر بارست
5 بیا بتا که تن خسته ی ضعیف نحیف ز بار هجر تو باری به کام اغیارست
6 نگار من تو چه گویی که از چه روی آخر به جور دلخوشی و دایمت جفا کارست
7 به گوش او برسان ای صبا و زود بگو جهان ز درد فراق تو سخت افگارست