بیا که وصل تو گل را بهار از سلیم تهرانی غزل 186

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

بیا که وصل تو گل را بهار دلخواه است

1 بیا که وصل تو گل را بهار دلخواه است چمن ز رخنهٔ دیوار، چشم بر راه است

2 به هرکجا روم از کوی او، دلم آنجاست گدا به خانه، ولی کاسه بر سر راه است

3 مبین حقیر کسی را، که شمع در شب تار به از عصای بلند است، گرچه کوتاه است

4 به پنجه شانه‌ام از تارهای موی سفید چو شانه‌ای‌ست که در کارگاه جولاه است

5 مپرس حال مقیمان خانهٔ افلاک که نان به طاق بلند است و آب در چاه است

6 سلیم از مه نو حال آسمان پیداست نشان مرکب طفلان رکاب کوتاه است

عکس نوشته
کامنت
comment