- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا که دل ز ورق حرف کینه خواهی شست سرشک بی تو ز مژگان من سیاهی شست
2 حدیث کوثر آن لب به خضر رخصت نیست زبان اگرچه به صد آب همچو ماهی شست
3 سرشک دیده ی پیران نشان نومیدی ست به گریه دست ز خود شمع صبحگاهی شست
4 ز پاس رنگ حنا، دست خود نمی شویی به حیرتم که ز دنیا چگونه خواهی شست
5 سلیم پای غباری چو در میان آید نمی توان ز دل آن را به عذرخواهی شست