- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا که روی تو خورشید عالم افروز است شبنم ز روی تو چون روز و روز فیروز است
2 شد از جمال تو فیروز روز من وان روز که خواستم شب و روز از خدای امروز است
3 شبم ز شعله شمع و چراغ مستغنی ست چنین که مشعله آه من شب افروز است
4 به تیغ غمزه اگر چاک می کنی جگرم چه غم چو ناوک مژگان تو جگردوز است
5 چنین که عشق تو زد راه پیر دانشمند چه جای طعن جوانان دانش اندوز است
6 رخی چنین خوش و آنگاه خوی بد حاشا معلم تو اگر نغلطم بدآموز است
7 تو مرد عافیتی جامی از بتان بگسل که عشق شیوه رندان عافیت سوز است