-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا، ای دیده، تا یک دم بگرییم نیم چون خوشدل و خرم بگرییم
2 دمی بر جان پر حسرت بموییم زمانی بر دل پر غم بگرییم
3 گهی از درد بیدرمان بنالیم گهی از زخم بیمرهم بگرییم
4 دل ما مرد، بر تن خوش بموییم چو عیسی رفت، بر مریم بگرییم
5 چو کار از دست رفت، این گریهٔ ما ندارد هیچ سودی، هم بگرییم
6 خوشا آن دم که با ما یار خوش بود کنون در حسرت آن دم بگرییم
7 نشد جان محرم اسرار جانان بر آن محروم نامحرم بگرییم
8 تن بیمار ما درهم شد از غم بر آن بیچارهٔ درهم بگرییم
9 ز عمر ما دوسه دم ماند باقی بیا، کین یک دو دم بر هم بگرییم
10 عراقی را کنون ماتم بداریم بر آن مسکین درین ماتم بگرییم