بیاکه تا ز تو ای مه تهیست منزل ما از جامی غزل 33

بیاکه تا ز تو ای مه تهیست منزل ما

1 بیاکه تا ز تو ای مه تهیست منزل ما چراغ و مشعله ندهد فروغ محفل ما

2 چه سود روی عبادت به کعبه آوردن چونیست قبله روی تو در مقابل ما

3 اجل چو محمل ما بندد از جهان باشد نوای عشق تو بانگ داری محمل ما

4 بهای وصل تو دادیم نقد عمر ولی درین معامله بی حاصل است حاصل ما

5 چو زیر خاک درین کشتزار جای کنیم گیاه مهر تو روید ز دانه دل ما

6 ز موج عشق تو دریا شدیم و چرخ کبود بود فتاده صدف ریزه ای به ساحل ما

7 به تیغ عشق چو جامی ز بود خود رستیم هزار جان گرامی فدای قاتل ما

عکس نوشته
کامنت
comment