- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بس کن ای سرد ناخوش احمق چند و تا چند حیلت و فن تو
2 پیش ازینم طمع چو می بودی به عتابیّ و خزّ ادکن تو
3 می فتادم به خاک و می دادم بوسه بر پای تو چو دامن تو
4 چون مرا نیست هیچ بهره از آن بند و غل باد جامعه بر تن تو
5 ببریدم طمع بیکباره رستم از بارنامه کردن تو
6 برنشینم ازین سپس همه جای چون زه پیرهن به گردن تو
7 هر چه می خواستم بخواهم گفت فار غم .... در .... زن تو