بیا که با تو نداریم از جهان ملک خاتون غزل 1403

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

بیا که با تو نداریم دست بالایی

1 بیا که با تو نداریم دست بالایی چرا به خون دل من دو دست آلایی

2 دلم ز دست فراق تو خون شود آنگه بگو چرا تو به زجرم ز دیده پالایی

3 گذر به جانت ما کن چرا که از تو سزد نظر به ما که تو سرو بلند بالایی

4 ز بوی زلف تو بگریخت آهوی ختنی به چشم شوخ تو دادست رسم شهلایی

5 عبیر و عنبر و کافور و مشک و سنبل تر به جعد زلف تو دادند اسم لالایی

6 ز حد گذشت فراق رخت بیا ورنی دوتا کنم ز غم تو قبای یک لایی

7 جهان ز پای درآمد بگیر دستش را ز دست جور که کردست چرخ والایی

عکس نوشته
کامنت
comment