بیا، تا بیدلان را زار بینی از عراقی غزل 285

عراقی

عراقی

عراقی

بیا، تا بیدلان را زار بینی

1 بیا، تا بیدلان را زار بینی روان خستگان افکار بینی

2 تن درماندگان رنجور یابی دل بیچارگان بیمار بینی

3 به کوی عاشقان خود گذر کن که مشتاقان خود را زار بینی

4 میان خاک و خون افتاده حیران زهر جانب دو صد خونخوار بینی

5 بسا جان عزیز مستمندان که بر خاک در خود خوار بینی

6 یکی اندر دل زار ضعیفان نظر کن، تا غم و تیمار بینی

7 نبینی هیچ شادی در دل ما ولی اندوه و غم بسیار بینی

8 دلا، با این همه امید دربند که هم روزی رخ دلدار بینی

9 چو افتادی، عراقی، رو مگردان اگر خواهی که روی یار بینی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر