بیا که صحبت مرغان بوستان از سلیم تهرانی غزل 161

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

بیا که صحبت مرغان بوستان گرم است

1 بیا که صحبت مرغان بوستان گرم است شکفته شد گل و بازار باغبان گرم است

2 فریب چون گل رعنا نمی خورم ز بهار درین چمن که مرا پشت بر خزان گرم است

3 نفس چگونه زنم پیش او، چنین که مرا چو شعله از ته دل تا سر زبان گرم است

4 به رهگذار تو رحم است دادخواهان را که همچو برق، سمند ترا عنان گرم است

5 ز غارت چمن آمد نشان به مجلس تو گل چراغ تو در چشم بلبلان گرم است

6 چه زود رفت ز خاطر ترا نصیحت ما هنوز جای سخن بر سر زبان گرم است

7 برای سوختنم نغمه آتشی دارد که پشت چون دف مطرب مرا به آن گرم است

8 هما ز دور به من می کند نظربازی پس از وفات مرا بس که استخوان گرم است

9 به سرد و گرم جهان خاطرات چو راضی شد تمام عمر ترا آب سرد و نان گرم است

10 برون ز خانه مرو، وضع روزگار ببین چمن خنک شده و کنج آشیان گرم است

11 علاج خود مطلب از طبیب عشق ای دل تب تو گرم و دواهای این دکان گرم است

12 سلیم محفل عشق است این، که از مستان کسی نمانده و هنگامه همچنان گرم است

عکس نوشته
کامنت
comment