- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا که لشکر دی خیل سبزه غارت کرد بسوی باده ز یخ شوشه ها اشارت کرد
2 ز باده جوی حرارت که رفت آن کآتش بگرم رویی خود دعوی حرارت کرد
3 بریم دفتر و سجاده بهر می سوی دیر «که سود کرد هرانکس که این تجارت کرد»
4 خوش آن کسیکه درین فصل توبه چون بشکست گناه خود بشکست خودی کفارت کرد
5 شراب گشت به ما باعث خرابی ها خداش خیر دهاد ار چه پر شرارت کرد
6 هوای میکده عشرت فزاست باده فروش مگر بآب می این خانه را عمارت کرد
7 ز لوث زهد ریای معاشری شد پاک که بهر سجده به ابریق می طهارت کرد
8 چو سر بکوه و بیابان نهی دلی دریاب که یافت حج قبول آنکه این زیارت کرد
9 ز لفظ بگذر و معنی طلب کن ای فانی که اهل معنی ابا ز آفت عبارت کرد