بیا که قاصد فرخنده پی ز راه رسید از جامی غزل 164

بیا که قاصد فرخنده پی ز راه رسید

1 بیا که قاصد فرخنده پی ز راه رسید رساند مژده که شاه جهان پناه رسید

2 فروغ نور جمالش به چشم مهر افتاد صدای کوس جلالش به گوش ماه رسید

3 سرود مجلس رندان دردنوش اینست که شاه تخت جلالت به تختگاه رسید

4 شدند نعره زنان ناشنیده نغمه نی که این نوا به مقیمان خانقاه رسید

5 بخند گو لب مظلوم از بشارت بخت که دادبخش به سر وقت دادخواه رسید

6 گناه بود کزو دور زیستم یکچند چها به روی من از شرم این گناه رسید

7 چو کرد دعوی شادی دلم به مقدم او ز اشک شادیش از هر مژه گواه رسید

8 رسید جذبه لطفی به هر ضعیف از وی بدان مثابه که از کهربا به کاه رسید

9 به هر گدا که چو جامی فکند گوشه چشم ز خاک راه مذلت به صدر جاه رسید

عکس نوشته
کامنت
comment