-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز آی، که دل بی تو سر خویش ندارد بیمار تو از جان رمقی بیش ندارد
2 از داغ تو ذوقی نبرد عاشق بیدرد مرهم چکند آنکه دل ریش ندارد؟
3 گر لطف تو ما را ننوازد چه توان کرد؟ سلطان چه عجب گر سر درویش ندارد؟
4 آن را که رسد ناوک دلدوز تو بر چشم ناکس بود ار چشم دگر پیش ندارد
5 تا عشق تو در واقعه شد رهبر شاهی فکر از خرد مصلحت اندیش ندارد