بیا که نغمه گشایان نفس از عرفی شیرازی غزل 362

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

بیا که نغمه گشایان نفس به نی بستند

1 بیا که نغمه گشایان نفس به نی بستند پیاله را به لب شیشه های می بستند

2 دلی که مایهٔ آزادگیست، بی دردان به ذوق سلطنت روم و ری بستند

3 فسانه ها که به بازیچه روزگار سرود کسان به مسند جمشید و تاج کی بستند

4 بیا به ملک قناعت که دردسر نکشی ز قصه ها که به همت فروش طی بستند

5 دلم به فصل خزان زاد و در بهاران مرد ببین که کی در هستی گشاد و کی بستند

6 چو یاسمین خود ای باغ وصل خندان باش که بلبلان تو دست خزان و دی بستند

7 کلید توبه خریدم برای قفل بهشت ولی چه سود که دستم به جام می بستند

8 بگو ز عرفی مجنون به لیلی ای محرم که بر اسیر تو راه طواف حی بستند

عکس نوشته
کامنت
comment