ساقی از صامت بروجردی کتاب التضمین و المصائب 11

صامت بروجردی

آثار صامت بروجردی

صامت بروجردی

ساقی بیا که دلبرم امروز در بر است

1 ساقی بیا که دلبرم امروز در بر است می دهد که عشرت دو جهانم میسر است

2 شام غمم به صبح سعادت برابر است بر دستم آن شبی که سر زلف دلبر است

3 آن را که بار منت یاری به دوش نیست در نزد عقل صاحب ادراک و هوش نیست

4 خوش‌تر ز ذکر نام تو حرفی به گوش نیست حاجت به مشک و عنبر و عنبر فروش نیست

5 ای طره نو فتنه و بالای تو بلا سروچگل غعزال ختن آهوی ختا

6 پرده ز رخ بنه گره از زلف برگشا با کاروان هند بگو ای صبا میا

7 روزی که شد خیال بکوی تو رهبرم افکند آرزوی کم و بیش از سرم

8 از همتت به عین گدایی توانگرم در انتظار آنکه در آئی تو از درم

9 تا چند مرغ جان به نفس بال و پر زند هر لحظه نقش تازه و رنگ دگر زند

10 تا کی گل از وصال تو آخر بسر زند خورشید اگر مقابل روی تو سر زند

11 تا جلوه جمال تو از بهر سرنوشت روز ازل نمود تجلی به خوب و زشت

12 آن یک طریق کعبه گرفت و یکی کنشت هر کس که دید قدر تو را گفت در بهشت

13 تا پی بباغ عارض تو برده است خلد چشمش به انتظار تو اندر ره است خلد

14 با آنکه نور چشم گدا و شه است خلد از گلشن وصال تو یک غنچه است خلد

15 روزی که مرغ جان پرد از آشیان تن جادر بهشت قرب تو جوید نه در چمن

16 (صامت) بمخوان حدیث جنان را به گوش من واعظ دیگر ز روضه رضوان مکن سخن

عکس نوشته
کامنت
comment