بیا ای راحت جانم که جان از انوری ابیوردی غزل 223

انوری ابیوردی

آثار انوری ابیوردی

انوری ابیوردی

بیا ای راحت جانم که جان را بر تو افشانم

1 بیا ای راحت جانم که جان را بر تو افشانم زمانی با تو بنشینم ز دل این جوش بنشانم

2 ز حال دل که معلومست که هم این بود و هم آن شد بگویم شمه‌ای با تو ترا معلوم گردانم

3 به دندان مزد جان خواهی که آیی یک زمان با من گواه آری روا باشد حریف آب دندانم

4 مرا گویی چه داری تو که پیش من کشی آنرا چه دارم هرچه دارم من نشاید آن ترا دانم

5 یکی دریای خون دانم که آنرا دیده می‌گویم یکی وادی غم دانم که آنرا دل همی خوانم

عکس نوشته
کامنت
comment