سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

سلمان ساوجی
سلمان ساوجی

بیا که ملک جمال تو را، زوال از سلمان ساوجی غزل 112

غزل 112 ام از 897 غزلیات

بیا که ملک جمال تو را، زوال مباد

1 بیا که ملک جمال تو را، زوال مباد به غیر طره، پریشانیی، بدو مرساد

2 ز حضرتت خبری، کان به صحت است قرین سحر گهان، به من آورد، دوش قاصد باد

3 نسیم « سلمه الله » اگر چه بود سقیم به من رسید و من خسته را، سلامت داد

4 مرا تو جان عزیزی و جان توست، عزیز هزار جان عزیزم، فدای جان تو باد

5 مزاج سر و تو را استقامتی است، تمام ز هیچ باد و هواییش، انحراف مباد

6 قد بلند تو از بهر جان درازی خویش بسی چو سرو سهی کرد بندگان، آزاد

7 از آنک جشم من از طلعت تو محجوب است چو اشک مردم چشم خودم، ز چشم افتاد

8 همی کند به دعاهای نیمه شب، یادت به پرسشی چه شود گر کنی، ز سلمان یاد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بیا که ملک جمال تو را، زوال مباد

شاعر شعر بیا که ملک جمال تو را، زوال مباد چه کسی است ؟

شاعر شعر بیا که ملک جمال تو را، زوال مباد سلمان ساوجی می باشد.

شعر بیا که ملک جمال تو را، زوال مباد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر بیا که ملک جمال تو را، زوال مباد چیست ؟

قالب شعر بیا که ملک جمال تو را، زوال مباد غزل است

مضمون اصلی شعر بیا که ملک جمال تو را، زوال مباد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر