بیا ای جان، بیا ای جان، از انوری ابیوردی غزل 1

انوری ابیوردی

آثار انوری ابیوردی

انوری ابیوردی

بیا ای جان، بیا ای جان، بیا فریاد رس ما را

1 بیا ای جان، بیا ای جان، بیا فریاد رس ما را چو ما را یک نفس باشد، نباشی یک نفس ما را

2 ز عشقت گرچه با دردیم و در هجرانت اندر غم وز عشقِ تو نه بس باشد ز هجرانِ تو بس ما را

3 کم از یک دم زدن ما را اگر در دیده خواب آید غمِ عشقت بجنباند به گوش اندر جرس ما را

4 لبت چون چشمهٔ نوش است و ما اندر هوس مانده که بر وصلِ لبت یک روز باشد دست‌رس ما را

5 به آبِ چشمهٔ حیوان حیاتی انوری را ده که اندر آتشِ عشقت بکُشتی زین هوس ما را

عکس نوشته
کامنت
comment