بیا جانا دل پر درد من بین از جامی غزل 769

بیا جانا دل پر درد من بین

1 بیا جانا دل پر درد من بین سرشک گرم و آه سرد من بین

2 غم مهجوری و بار صبوری همه بر جان غم پرورد من بین

3 چو جان ازگرد تن دامن فشاند به دامانت نشسته گرد من بین

4 تنم را سیل اشک آورد سویت خس و خاشاک آب آورد من بین

5 مگو رنگی ندارد جامی از عشق سرشک سرخ و روی زرد من بین

عکس نوشته
کامنت
comment