-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا، که خانهٔ دل پاک کردم از خاشاک درین خرابه تو خود کی قدم نهی؟ حاشاک
2 به لطف صید کنی صدهزار دل هر دم ولی نگاه نداری تو خود دل غمناک
3 کدام دل که به خون در نمیکشد دامن؟ کدام جان که نکرد از غمت گریبان چاک؟
4 دل مرا، که به هر حال صید لاغر توست چو می کشیش، میفگن، ببند بر فتراک
5 کنون اگر نرسی، کی رسی به فریادم؟ مرا که جان به لب آمد کجا برم تریاک؟
6 دلم که آینهای شد، چرا نمیتابد درو رخ تو؟ همانا که نیست آینه پاک
7 چو آفتاب بهر ذره مینماید رخ ولیک چشم عراقی نمیکند ادراک