1 ای آن تو را بسی غم تنباکوست خوش باش که هر خار و خسی تنباکوست
2 اوقات تمام تیره و تلخ گذشت گویا همه عمرت، نفسی تنباکوست
1 مرا در دل غم جانانهای هست درون کعبهام بتخانهای هست
2 ز لب مهر خموشی بر ندارم که در زنجیر من دیوانهای هست
1 نه پر ز خون جگرم از سپهر مینائی است هلاک جانم ازین بیوفای هر جائی است
2 یکی ببین و یکی جوی و جز یکی مپرست از آن جهت که دو بینی قصور بینائی است