- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا که فصل بهار است و محتسب معزول معاشران به فراغت به کار خود مشغول
2 بیا بیا که صفا در پی صفاست همه حریف ساده و می بی غش و قدح مصقول
3 شراب لعل ز جام بلورکش که به هم دو جوهرند یکی منعقد دگر محلول
4 علم به عالم اطلاق زن ز باده لعل مشو چو فلسفیان قید علت و معلول
5 فقیه و زاهد و عابد نه مرد این کارند ببند بر رخ اینان در خروج و دخول
6 چو از فضایل مردان راه محرومی چه سود بحث که آن فاضل است و این مفضول
7 به جرم توبه ز مستان خجل مشو جامی که پیش اهل کرم هست عذرها مقبول