بیا که با دلم آن می‌کند از عرفی شیرازی قصیده 52

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

بیا که با دلم آن می‌کند پریشانی

1 بیا که با دلم آن می‌کند پریشانی که غمزه تو نکردست با مسلمانی

2 زدیده رفتی و مردم همان نفس ، فریاد که بی تو مردم وآنگه چنین بآسانی

3 کسی که تشنه لب ناز توست میداند که موج آب حیات است چین پیشانی

4 نهشت غمزه اسلام دشمنت که دو روز محبت تو کنم جمع با مسلمانی

5 ترحمی نکند حسن بر دلم ، گوئی که در زمانه یوسف نبود زندانی

6 که گفت مطلع دیگر چنین نیاری گفت که تازه سازد از این مطلع‌آفرین خوانی

عکس نوشته
کامنت
comment