-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا که با دلم آن میکند پریشانی که غمزه تو نکردست با مسلمانی
2 زدیده رفتی و مردم همان نفس ، فریاد که بی تو مردم وآنگه چنین بآسانی
3 کسی که تشنه لب ناز توست میداند که موج آب حیات است چین پیشانی
4 نهشت غمزه اسلام دشمنت که دو روز محبت تو کنم جمع با مسلمانی
5 ترحمی نکند حسن بر دلم ، گوئی که در زمانه یوسف نبود زندانی
6 که گفت مطلع دیگر چنین نیاری گفت که تازه سازد از این مطلعآفرین خوانی