بیا دردم به وصل خود از جهان ملک خاتون غزل 1153

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

بیا دردم به وصل خود دوا کن

1 بیا دردم به وصل خود دوا کن ز لعلت کام جان ما روا کن

2 به وصلم وعده ی بسیار دادی یکی زان وعده ها آخر وفا کن

3 خلاف بی وفایی کز تو دیدم وفا داری کن و ترک جفا کن

4 مکن بیگانگی با ما ازین بیش مرا با خود زمانی آشنا کن

5 که گفتت ای نگار شوخ دلبر چو چشم بد مرا از خود جدا کن

6 مرا از وصل خود بنواز یک شب نظر ای دوست آخر بر خدا کن

7 به صلح آخر شبی از در درآیم اگر مردی به ترک ماجرا کن

8 تو سروناز بستانی حقیقت شدم خاکت گذر بر سوی ما کن

9 طبیب من تویی از روی احسان جهانی را ز وصل خود دوا کن

عکس نوشته
کامنت
comment