جامی

جامی

جامی
جامی

بیا ای همچو گل رنگین تو را دامن به از جامی غزل 399

غزل 399 ام از 3391 واسطة العقد - غزلیات

بیا ای همچو گل رنگین تو را دامن به خون من

1 بیا ای همچو گل رنگین تو را دامن به خون من یکی چون لاله با داغ توبیرون و درون من

2 ستون خانه آهم سوخت بگذر ای لب شیرین تماشا کردن فرهاد را بر بیستون من

3 نمی خواهم ز باده سرخرویی تا شد از لعلت حساب سیل اشک سرخ جام لاله گون من

4 فراهم کی شود کارم ز عقل و صبر و دین زینسان که سنگ انداخت در هنگامه ایشان جنون من

5 شدی طالع ز اوج حسن و از خود بی خودم کردی بدین دولت نشد جز حسن طالع رهنمون من

6 چنان بگداختم بی تو که گر از سرکشم خرقه توان راز درون را یک به یک خواند از برون من

7 چه حاصل گر فسون دوستی شد شعر من جامی چو هرگز در پری‌رویان نمی‌گیرد فسون من

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بیا ای همچو گل رنگین تو را دامن به خون من

شاعر شعر بیا ای همچو گل رنگین تو را دامن به خون من چه کسی است ؟

شاعر شعر بیا ای همچو گل رنگین تو را دامن به خون من جامی می باشد.

شعر بیا ای همچو گل رنگین تو را دامن به خون من در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر بیا ای همچو گل رنگین تو را دامن به خون من چیست ؟

قالب شعر بیا ای همچو گل رنگین تو را دامن به خون من غزل است

مضمون اصلی شعر بیا ای همچو گل رنگین تو را دامن به خون من چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.