- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا، ای ساقی جانها، بیار آن باده در گلشن به غایت خوشدلم کان یار میپرسد که: سن کیم سن؟
2 به جانان گفتم: ای دلبر، خرابم از غمت یکسر ولی میخوانم این از بر: بوسوز نی سین ایشماس سن
3 زهی الطاف بیپایان، که مییابد دلم پنهان سلامم کرد و جامم داد و زانو زد که: سن ایچ سن
4 مرا میگوید آن جانان چه حیرانی و سرگردان؟ صفاقیل سن، وفاقیل سن، اگر سم عاشقی قیل سن
5 میان گلشن حسنت هزاران گل به بار آمد ویران بولماس تور اول بستان اگر بیر چیچکی سون سن
6 بیا، ای روشنی جان، که هم جانی و هم جانان بوزون گلشن سوزون روشن روش مولدی که سلطان سن
7 ز فیضت خاطر قاسم همیشه شاد میباشد که این فیض از تو مییابد، اگر توقوز اگر توقسن