بیا ای عشق تمکین مرا از از محتشم کاشانی غزل 477

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

بیا ای عشق تمکین مرا از گرد ره بشکن

1 بیا ای عشق تمکین مرا از گرد ره بشکن جنون را پیش رو کن عقل را پشت سپه بشکن

2 مسجد سرو من قدر است کن وز بار عشق آنجا هزاران زاهد صدساله را پشت دو ته بشکن

3 حصار دل که شاهانند در تسخیر آن عاجز تو زیبا دلستان بستان تو رعنا پادشه بشکن

4 قضا چون بست به رمه طاق ابرویت زبردستی بیا و طاق دلها را ز ماهی تا به مه بشکن

5 اگر در وادی عشقت دل از ظلمت کشد لشگر شکوهٔ لشگر دل را به زور یک نگه بشکن

6 به بام بارگاه آی و ز برقع طرف رخ بنما وزان شکل هلالی قدر ماه چهارده بشکن

7 فراغعت را غنیمت دان غمین منشین قدح بستان تکلف را اجازت ده کمر بگشا کله بشکن

8 اگر از کام جویان بر در و دیوار او بینی سر کیوان به چوب حاجیان بارگه بشکن

9 اگر این است ساقی محتشم گو پشت زهدم را به آن رطل گران پیمودن از بار گنه بشکن

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر