بیا دل ز دنیایِ از حکیم نزاری قهستانی غزل 771

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

بیا دل ز دنیایِ دون بر گسل

1 بیا دل ز دنیایِ دون بر گسل که بس رونقی نیست در آب و گل

2 سلوکِ تو از خود برون رفتن است شدن با دگر سالکان متّصل

3 به دنبالِ آن سالکان کی رسی به احوالِ دنیا چنین مشتغل

4 گروهی گرفته رهِ فلسفه گروهی دگر مذهبِ معتزل

5 علی الجمله هر کس به خود مذهبی نهادند از یک دگر منفصل

6 مقصّر جدا گشته غالی جدا برون رفته از جاده ی معتدل

7 رهِ راستان است و فرمان بَران زری پاک و پاکیزه از غشّ و غل

8 قیامت که موقوف دارند خلق به نَطوی السّماءَ کطیِ السِجِل

9 اگر سّرِ این سَتر پیدا کنم کجا طاقت آرند کو محتمل

عکس نوشته
کامنت
comment