از پی احیای من روح روان از مشتاق اصفهانی غزل 32

مشتاق اصفهانی

آثار مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

از پی احیای من روح روان من بیا

1 از پی احیای من روح روان من بیا قالب بی‌جانم از هجر تو جان من بیا

2 چون زدی تیری و بر خاکم فکندی بر سرم از قفای تیر خود ابروکمان من بیا

3 چند باشم تلخ‌کام از حسرت گفتار تو لب پر از شهد سخن شیرین‌دهان من بیا

4 سوختم از آرزوی ترک تازت بر سرم گرم جولان همچو برق آتش‌عنان من بیا

5 کشور دل را مباد از من ستاند دیگری بهر تسخیرش شه کشورْسِتان من بیا

6 رفتی و سرکش شد از دل شعله آهم چو شمع آب وصلت تا شود آتش‌نشان من بیا

7 دل تپد چندم به خون از شوق یک ره بر سرم بهر تسکین دل در خون‌تپان من بیا

8 چند این بی‌مهری آخر از ره رسم و وفا بر سرم یک ره بت نامهربان من بیا

9 از تو چون مشتاق تا کی باشد آغوشم تهی یک ره آخر در برم سرو روان من بیا

عکس نوشته
کامنت
comment