- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا مستانه چاک پیرهن پیش صبا بگشا در فیضی به روی دیده های آشنا بگشا
2 ز ترک التفاتت، کام زهر آلوده ای دارم به دلجویی زبان غمزهٔ شیرین ادا، بگشا
3 هوا تا عطسه در مغز غزالان ختن ریزد به دامان نسیم صبح، زلف مشکسا بگشا
4 سوالی کن ز من تا در برت راه سخن یابم گره از غنچهٔ منقار مرغ خوش نوا بگشا
5 مکن بیگانگی ساقی، حدیث آشنا سر کن زلال زندگی گر نیست، لعل جانفزا بگشا
6 چرا تیر تغافل ترک چشمت در کمان دارد؟ به دلهای اسیران، شست مژگان رسا بگشا
7 خطر بسیار می دارد حزین ، سر در هوا بودن رَهِ هموار می خواهی، نظر در پیش پا بگشا