- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز آمده ای سری در آشفته ترک همه نام و ننگ خود گفته
2 بر هر سر کوچه ی گلی دارم بر خاک ز خون دیده بشکفته
3 از بس که به فکر دوست مشغولم از خویشتنم ملال بگرفته
4 گر باز نظر کند به باغستان من مست چو بلبلان آشفته
5 در شورم و غصه های دیرینه آغاز کنم به نکته ای سفته
6 او گوش نهاده بر سماع من من خویشتن از رقیب بنهفته
7 هیهات اگر رقیب را بینم آویخته هم چو خوشه از چفته
8 تا کی کوشد نزاری مسکین جانی به لب آمده، دلی رفته