-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کو در ادراک حقایق نکته دانیهای او در بیان نکته ها شیرین زبانیهای او
2 همت او گنج کنت کنز را مفتاح بود بود ازان گنج این همه گوهر فشانیهای او
3 بود شاه فقر لیک اصحاب را می داشت پاس از خطور غیر بر دل پاسبانیهای او
4 در طریقت بود سلطان وز دل ارباب فقر گامهای نفس راندن کامرانیهای او
5 ای که می گویی بگوی از وی نشان روشنم هست روشنتر نشان بی نشانیهای او
6 زندگانی چون مسیحا کرد با هر مرده دل ساخت زنده عالمی را زندگانیهای او
7 بود شمع جمع پیران جهان ناتافته پرتو الشیب نوری بر جوانیهای او
8 در جوانی بود و پیری هم ممد رهروان کو چو اویی در جوانی پیر و در پیری جوان