1 رخ و چشم و لب و قد رسایت مرا انداخت در دام بلایت
2 اگر زین ورطه فایز در برد جان کنم جان و دل و تن را فدایت
1 برو قاصد که در رفتن ثوابست به تعجیلی برو حالم خرابست
2 به تعجیلی برو در پیش دلبر بگو فایز دمادم در عذابست
1 بتا مثل تو اندر شهر چین نیست خطا گفتند لیکن این چنین نیست
2 بت فایز ز صورت پرده بردار نگوید تا کسی مه در زمین نیست
1 گهی دل مسکنش در کنج لبهات گهی در حلقه زلف چلیپات
2 دل فایز گهی بر پشت ابروت گهی در زیر نرگس های شهلات
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به