- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رخ تو دیدم و زاهد نمی تواند دید مراد است که حاسد نمی تواند دید
2 دگر به صومعه خلوت نشین کجا بیند مرا که بی می و شاهد نمی تواند دید
3 بگردن تو نخواهم که بینم آن نسبیح که رند شکل مقلد نمی تواند دید
4 کسی که گوشه محراب ابرونی دیدست دگر کسیش به مسجد نمی تواند دید
5 به نرد عشق تو نقشی ز کعبتین مراد ورای عاشق فارد نمی تواند دید
6 روان نگشته بسجاده اشک صوفی را چه سود ورد که وارد نمی تواند دید
7 بدیدنش چه شتابده رونده بی تو کمال که بی دلالت مرشد نمی تواند دید