- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پاک کن ز آلایش و آرایش خود راه را تا شوی سرهنگ عالی رتبت این درگاه را
2 جغدوار اندر خراب این جهان ماوی مگیر تا شوی باز خشین مر دست شاهنشاه را
3 نفس تو دجال تست و روح تو عیسی تو گر کشد دجال را عیسی برفتی راه را
4 آفرینش را همه پی کن به تیغ «لااله» تا جهان صافی شود سلطان «الاالله» را
5 ور چون یوسف چاه و گاه و ملک می خواهی بیا همچو او یک چند مسکن ساز قعر چاه را
6 یا بیا جاروب «لا» بر گیر ابراهیم وار پس فرو روب از فلک شعری و مهر و ماه را
7 چون تو این مردانگی کردی سزاوار آمدی گر زنی بر فرق گردون خیمه و خرگاه را
8 قوت جان اندر دو عالم عشق و توحید است و بس این قدر معلوم باشد مردم آگاه را
9 گر ترا ای «نجم» این قوت است چون عیسی بمان بهر این مشتی خران و گاو، بار کاه را
10 غم مخور زو باش چون دجال اگر سحری کند سر به جا بادا چو عیسی شاه داود شاه را