- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پنجه از خون دل ماست که رنگین دارد آنکه با دست بلورین دل سنگین دارد
2 سالک اندیشه نه از کفر و نه از دین دارد وادی عشق بهر گام سد آیین دارد
3 عقل با عشق به بیهوده زند لاف مصاف اسب تازی چه زیان از خر چو بین دارد
4 خواجه راهست غم دشمن و ما را غم دوست هر که بینی دل ار اندیشه ی غمگین دارد
5 تلخکامان غمش را نگذارد دل تنگ آنکه سد تنگ شکر در لب شیرین دارد
6 ناله ی بلبلش ار خواب رباید چه عجب هر که در خانه درخت گل و نسرین دارد
7 باغبان گر در بستان بگشاید بیگاه باز گویم حذر از غارت گلچین دارد
8 یا نهم سر بکف پای تو یا بر سر تیغ بی تو خاکش بسر آنکو سر بالین دارد
9 او بر اشکم نگران من نگران بر رویش من نظر سوی مه، او جانب پروین دارد
10 نظر خواجه بر اندازه ی خدمت باشد ورنه با بنده کجا مهر و چراکین دارد
11 در همه شهر همین صاحب ما بود نشاط که بزحمت نظری با من مسکین دارد