- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن گر اختیار کنی خاک پاش بوسیدن
2 دلا چو در حرم عشق میروی خود را چو شمع جمع ادب نیست در میان دیدن
3 به خاک بوسی پایت هنوز دارم چشم در آن زمان که بگیرم به خاک پوسیدن
4 اگر نه داعیة شبروست زلف ترا چه موجیست بدامن چراغ پوشیدن
5 بکشت پیچش آن زلف تا بدار مرا چنان که دام کشد مرغ را ز پیچیدن
6 همیشه گرد تو خواهیم چون کمر گردید که گرد موی میانان خوش است گردیدن
7 کمال وصف میانش اگر کنی تحریر قلم بباید باریکتر تراشیدن