مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان
مسعود سعد سلمان

چو تو معشوقه و چو از مسعود سعد سلمان قصیده 153

قصیده 153 ام از 1098 قصاید

چو تو معشوقه و چو تو دلبر

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33

1 چو تو معشوقه و چو تو دلبر نبود خلق را به عالم در

2 ای مرا همچو جان و دیده عزیز این و آن از تو یافت عمر و بصر

3 ببرد عشق تو باز عقل بفزایدم همی در سر

4 به هنر طبع را تو استادی به خرد روح را تویی رهبر

5 به تو صحبت کنند در دیوان وز تو گویند بر سر منبر

6 گاه خلوت تویی مرا مونس در حضرت مرا تویی داور

7 سخنانی که از تو دارم یاد جفت دل دارم و عدیل جگر

8 به خلاف تو گر سخن گویند نایدم هیچ از آن سخن باور

9 تا گریبان تو بنگشادم از جمال توام نبود خبر

10 از سر تو همی نگاه کنم تا به پایان جمال و حسنی و فر

11 پوست بر تو همی به دل گردد گاه دیگر شوی و گاه دگر

12 گاه چون زنگیان بوی اسود گه چو سقلابیان شوی احمر

13 واندرین هر دو حال ازین تبدیل نشود هیچ حسن تو کمتر

14 همه جرم تو روی شد ویحک همه روی تو راز شد یکسر

15 نه چو زلف چو عنبر سارا نه چو روی تو دیبه ششتر

16 کلک مفتول کرد زلف تو را بر شکستن به هم چو سیسنبر

17 جان و دل خوش شود چو می دارم آن شکنهای زلف تو به نظر

18 چو تو آراسته ندیدم من جلوه گر عشاق تو بود مگر

19 ور نبودست عاشق تو چرا بافت در زلفکان تو گوهر

20 روز و شب در تو حاصلست که دید روز و شب را گرفته اندر بر

21 عبرت از تو توان گرفت آری که ز روز و ز شب است جمله عبر

22 رویت آراسته به خال همه زیر هر خال معنی دیگر

23 به دو دیده حدیث تو شنوم که مرا همچو دیده در خور

24 در کنارت گرفت نتوانم تا روان باشدم ز دیده مطر

25 همه خشکی بود طراوت تو که چو رویم مباد رویت تر

26 آب رویم ز تست نگذارم که به رویت رسد ز آب اثر

27 از دو دیده ستاره می رانم من برین کوه آسمان پیکر

28 نتوانستی رسید به من گر همه تنت را ببودی پر

29 تا دهک راه سخت شوریده ست جفت عقلی تو و عدیل هنر

30 اندرین وقت چون سفر کردی در چنین وقت کم کنند سفر

31 نه غلط کرده ام تو آن داری که به ذاتت بود ز خلق خطر

32 نام منصور صاحب کافی داغ داری به پشت و پهلو بر

33 آنکه با نام او ز خلق همی بازگردد ز ره قضا و قدر

شعر قالب : قصیده سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر چو تو معشوقه و چو تو دلبر

شاعر شعر چو تو معشوقه و چو تو دلبر چه کسی است ؟

شاعر شعر چو تو معشوقه و چو تو دلبر مسعود سعد سلمان می باشد.

شعر چو تو معشوقه و چو تو دلبر در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 5 سروده شده است.

قالب شعر چو تو معشوقه و چو تو دلبر چیست ؟

قالب شعر چو تو معشوقه و چو تو دلبر قصیده است

سبک شعر چو تو معشوقه و چو تو دلبر چیست ؟

سبک شعر چو تو معشوقه و چو تو دلبر سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر چو تو معشوقه و چو تو دلبر چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
مسعود سعد سلمان

چو تو معشوقه و چو از مسعود سعد سلمان قصیده 153

قصیده 153 ام از 1098 قصاید
بنر