چو یار دور چه سود ار بهار نزدیک است از جامی غزل 189

چو یار دور چه سود ار بهار نزدیک است

1 چو یار دور چه سود ار بهار نزدیک است جدا ز صحبت او گل به خار نزدیک است

2 دیارم آن سر کویی ست و یارم آن سگ کوی خوشا کسی که به یار و دیار نزدیک است

3 خدای را ز سرم سایه دور دار ای هجر که روزم از تو به شبهای تار نزدیک است

4 نماند صبر ولی موعد وصال رسید شکست کشتیم اما کنار نزدیک است

5 بسوخت ز آتش دوری دلم ولی دارم به این خیال تسلی که یار نزدیک است

6 به کار شاهد و می شغل جو دلا و مترس ز شیخ شهر که او هم به کار نزدیک است

7 رسید نظم تو جامی به گوش یار آری به گوش شاه در شاهوار نزدیک است

عکس نوشته
کامنت
comment