-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو با صد حسرتش از دور بینم چه راه آنکه با آن مه نشینم
2 ز اشکم آستانش نیز تر شد چو آب او گذشت از آستینم
3 براند تندباد قهرش از خشم اگر چون گرد بر کویش نشینم
4 پی یک دیدنش وانگاه مردن شده عمری که هر سو در کمینم
5 نیازم صد هزار و هر یکی را فزون زان ناز به آن نازنینم
6 به امیدی که شاید پا رساند به راهش سده شد عمری جبینم
7 چه سازی منع فانی زاهد از عشق تو در قسمت چنان و من چنینم