چو می دور ازان لعل میگون خورم از جامی غزل 662

چو می دور ازان لعل میگون خورم

1 چو می دور ازان لعل میگون خورم حریفان می لعل و من خون خورم

2 شدم ناتوان از غمش وین زمان خورم غم که دیگر غمش چون خورم

3 مده عشوه گو کز غمش بی خودم من از باده مستم چه افیون خورم

4 حریفان کم می گرفتند و من به یاد لبش هر دم افزون خورم

5 چه من سرخوش از جام عشقم چرا می عشرت از خم گردون خورم

6 اگر مست لیلی شوم دور نیست چو من باده از جام مجنون خورم

7 گل آمد به کف جام جامی چه عیب که در پای گل جام گلگون خورم

عکس نوشته
کامنت
comment