چو عرض توبه کند بر تو زاهد مرتاض از جامی غزل 513

چو عرض توبه کند بر تو زاهد مرتاض

1 چو عرض توبه کند بر تو زاهد مرتاض به قول پیر مغان واجب است ازو اعراض

2 تمام فیض بود باده خاصه از کف یار مدام فیض رسان باد آن کف فیاض

3 ز جوهر می و کیفیتش وقوف نیافت حکیم با همه بحث جواهر و اعراض

4 گرفت پیش رخت خویش را سری چه عجب اگر ز غصه سر شمع می برد مقراض

5 تو خود معالجه درد سینه ریشان کن که عاجز است طبیب از علاج این امراض

6 به طوف روضه رضا کی دهد مقیم درت ریاضت است جدا از تو رفتنش به ریاض

7 خیال زلف و رخت بست در سخن جامی چو از مسوده می برد این غزل به بیاض

عکس نوشته
کامنت
comment