-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو دست قدرت خراط حقهٔ مینا فشاند بر رخ کافور عنبر سارا
2 مشعبد فلک از زیر حقه پیدا کرد هزار بیدق سیمین به دست سحرنما
3 ز بهر زینت و زیب مخدرات فلک زمانه نافه گشا شد سپهر غالیه سا
4 برای فکرت و اندیشه در منازل قدس قدم فشرده و در پیش عقل بیش بها
5 فضای هر فلکی ملک خسروی دیدم درون هر طبقی جای والیی والا
6 مقیم طارم هفتم معمری دیدم رفیع قدر و قوی هیکل و بلند غطا
7 ازو گرفته جهان رسم خرقه و زنار وزو گرفته چمن ساز و برگ نشو و نما
8 فراز طاق ششم حاکمی مبارک روی نه چون قضاة زمان، قاضی به صدق و صفا
9 خجسته طلعت و فیروز بخت و فرخ فال سعید طالع و مسعود رای و سعد لقا
10 امیر خطهٔ پنجم دلاوری دیدم خضاب کرده به خون دست و سر پر از غوغا
11 حسام قاطع او هادم اساس امل سنان سرکش او هالک وجود بقا
12 سریر گاه چهارم که جای پادشهیست فزون ز قیصر و فغفور و هرمز و دارا
13 تهی ز والی و خالی ز یاد شه دیدم ولیک لشکرش از پیش تخت او برپا
14 فراز آن صنمی با هزار غنج و دلال چو دلبران دلاویز و لعبتان ختا
15 گهی به زخمهٔ سحر آفرین زدی رگ چنگ گهی گرفتی بر دست ساغر صهبا
16 خدیو عرصهٔ دیوان پیشگاه دوم محاسبی سره دیدم غنی به عقل و ذکا
17 قوی کفایت و باریک فکر و دوراندیش لطیف خاطر و شیرین زبان و نکتهسرا
18 هلال عید ز چرخ یکم درخشان شد ز طرف کاهکشان بر مثال کاهربا