چو دست قدرت خراط حقهٔ مینا از عبید زاکانی قصیده 1

عبید زاکانی

آثار عبید زاکانی

عبید زاکانی

چو دست قدرت خراط حقهٔ مینا

1 چو دست قدرت خراط حقهٔ مینا فشاند بر رخ کافور عنبر سارا

2 مشعبد فلک از زیر حقه پیدا کرد هزار بیدق سیمین به دست سحرنما

3 ز بهر زینت و زیب مخدرات فلک زمانه نافه گشا شد سپهر غالیه سا

4 برای فکرت و اندیشه در منازل قدس قدم فشرده و در پیش عقل بیش بها

5 فضای هر فلکی ملک خسروی دیدم درون هر طبقی جای والیی والا

6 مقیم طارم هفتم معمری دیدم رفیع قدر و قوی هیکل و بلند غطا

7 ازو گرفته جهان رسم خرقه و زنار وزو گرفته چمن ساز و برگ نشو و نما

8 فراز طاق ششم حاکمی مبارک روی نه چون قضاة زمان، قاضی به صدق و صفا

9 خجسته طلعت و فیروز بخت و فرخ فال سعید طالع و مسعود رای و سعد لقا

10 امیر خطهٔ پنجم دلاوری دیدم خضاب کرده به خون دست و سر پر از غوغا

11 حسام قاطع او هادم اساس امل سنان سرکش او هالک وجود بقا

12 سریر گاه چهارم که جای پادشهیست فزون ز قیصر و فغفور و هرمز و دارا

13 تهی ز والی و خالی ز یاد شه دیدم ولیک لشکرش از پیش تخت او برپا

14 فراز آن صنمی با هزار غنج و دلال چو دلبران دلاویز و لعبتان ختا

15 گهی به زخمهٔ سحر آفرین زدی رگ چنگ گهی گرفتی بر دست ساغر صهبا

16 خدیو عرصهٔ دیوان پیشگاه دوم محاسبی سره دیدم غنی به عقل و ذکا

17 قوی کفایت و باریک فکر و دوراندیش لطیف خاطر و شیرین زبان و نکته‌سرا

18 هلال عید ز چرخ یکم درخشان شد ز طرف کاهکشان بر مثال کاهربا

عکس نوشته
کامنت
comment