چو شوق روی تو بر بودم از جهان ملک خاتون غزل 151

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

چو شوق روی تو بر بودم اختیار از دست

1 چو شوق روی تو بر بودم اختیار از دست برفت چون سر زلف توأم قرار از دست

2 به دست بود مرا دامن نگار دریغ که برد چرخ جفا پیشه ام نگار از دست

3 گرت رسد به گریبان دوستان دستی بگیر دامن یاران خود مدار از دست

4 اگر به دست تو افتد شبی سر زلفش مده دو زلف پریشانش زینهار از دست

5 خیال قامت دلخواه ما چو سرو سهیست برفت از نظر ما و رفت یار از دست

6 به جان رسید دل من ز دست جور فراق جفا و جور ز بهر خدا بدار از دست

7 چو جان رسید به لب، دلبرم نظر فرمود چو حاصلم بود اکنون که رفت کار از دست

8 نه روزگار وفا کرد با من و نه نگار ز دست رفت جهان را چو روزگار از دست

9 قرار و خواب و شکیبایی و جفا بردن برفت از غم عشق تو هر چهار از دست

عکس نوشته
کامنت
comment