- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو ترکش بسته از راه آن سوار نازنین آید مرا تیر بلا بر سینه اندوهگین آید
2 بلا گویند می آید ز بالا راست است آری بلای جان من اینک ازان بالای زین آید
3 گهی کاید چنین خندان و خوش خلقی شود کشته معاذالله اگر ناگاه بر آهنگ کین آید
4 چو از توسن همی آیی فرو بر چشم من نه پا دریغ آید مرا کان پای نازک بر زمین آید
5 به هر ناوک که سوی بیدلان اندازی از غمزه مرا صد رخنه در جان صد خلل در کار دین آید
6 نهانی با تو رازی داشتم اکنون که فرصت شد چه می آید رقیب رو سیه یارب همین آید
7 ز بی خوابی شبها اینچنین کامد به جان جامی چه خوش باشد که آن بد روز را خواب پسین آید