جامی

جامی

جامی
جامی

چو دید اشک روان مرا ستاره شناس از جامی غزل 180

غزل 180 ام از 3391 خاتمة الحیات - غزلیات

چو دید اشک روان مرا ستاره شناس

1 چو دید اشک روان مرا ستاره شناس گرفت طالعم از سیر این ستاره قیاس

2 دهانت در ظلمات عدم نهان مانده ست نه خضر برده به آن چشمه راه نی الیاس

3 رسیدم از خلش دل به جان دلم گویی ز غمزه های تو خورده ست خرده الماس

4 ز اهل زهد ملول است طبع دردکشان خواص را چه سر صحبت عوام الناس

5 میان نازکت افزون بود ز فهم عقول چو سر غیب که بیرون بود ز درک حواس

6 جفای چرخ مرا بس سرم به سنگ ستم مساز خرد و منه پیش آسیا دستاس

7 ز سر صبح ازل می زند نفس جامی مباد شغل تو جز پاسداری انفاس

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر چو دید اشک روان مرا ستاره شناس

شاعر شعر چو دید اشک روان مرا ستاره شناس چه کسی است ؟

شاعر شعر چو دید اشک روان مرا ستاره شناس جامی می باشد.

شعر چو دید اشک روان مرا ستاره شناس در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر چو دید اشک روان مرا ستاره شناس چیست ؟

قالب شعر چو دید اشک روان مرا ستاره شناس غزل است

مضمون اصلی شعر چو دید اشک روان مرا ستاره شناس چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
ویدیویی