-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو سرخوشم دگر ای پیر دیر از کرمت خوش است گر سر خود بر ندارم از قدمت
2 چه عیب دمبهدم ار خاک کوی دیر شوم ز نشئهای که دهد بادهای دمبهدمت
3 گناه آتش عشق ای فرشته پر منویس که در نگیرد ازین شعله بلا قلمت
4 درون پرده سرایت چگونه یابم بار؟ گهی که باد صبا نیست محرم حرمت
5 چه سان کشم رقم عیش بر صحیفه دل که جان نماند ز بس داغهای درد غمت
6 بدان شمایل مطبوع خواهم از مهوش که سینه چاک زنم در میان جان کشمت
7 شدی چو قلب سپه درد را دلا چه عجب اگر ز شعله عشق بتان بود علمت
8 وجود چرخ عدم دان و خویش را خوش دار که پیش اوست مساوی وجود یا عدمت
9 خیال وصل ز خاطر برون کن ای فانی که بس حقیری و او را ز حد برون عظمت