چو صنعان مشق سودا می رسانم از حزین لاهیجی غزل 715

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

چو صنعان مشق سودا می رسانم

1 چو صنعان مشق سودا می رسانم شراب عشق ترسا می رسانم

2 سراغی می دهم از حسن لیلی که مجنون را به صحرا می رسانم

3 دربن ره دست دل را از غم عشق به دامان تمنا می رسانم

4 منم نسّابهٔ دردانهٔ اشک نژاد دل، به دریا می رسانم

5 چو شبنم قطرهٔ خود را ز پستی به آن خورشید سیما می رسانم

6 برهمن زادهٔ حسن طلب را به رهبان کلیسا می رسانم

7 نژاد کحل نورانی نسب را به خاک آنکف پا می رسانم

8 نیفتدگر برون از پردهٔ دل فغان تا عرش اعلا می رسانم

9 چو پیراهن، دماغ آشفتگان را پیامی نکهت آسا می رسانم

10 شعار تقوی و آیین اسلام به ناقوس و چلیپا می رسانم

11 حزین سر رشتهٔ این گفت وگو را به انفاس مسیحا می رسانم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر